جدول جو
جدول جو

معنی غرض ران - جستجوی لغت در جدول جو

غرض ران
بد خواه آنکه غرض ورزد غرض ورز
تصویری از غرض ران
تصویر غرض ران
فرهنگ لغت هوشیار
غرض ران
بدخواه، غرض ورز، مغرض
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرض رانی
تصویر غرض رانی
به کار بردن غرض، غرض ورزی
فرهنگ فارسی عمید
(غَ رَ)
غرض راندن. غرض ورزیدن. باغرض بودن. رجوع به غرض و غرض راندن شود
لغت نامه دهخدا
(دُ دَ)
غرض رانی. غرض ورزیدن. باغرض بودن. سود خود جستن و دشمنی و کینه داشتن باکسی. به کار بردن غرض در کارها. رجوع به غرض شود
لغت نامه دهخدا
(بَ شُ مَ)
غرض ورز. باغرض. صاحب غرض. آنکه غرض به کار برد. رجوع به غرض شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
قصد کردن، آزردن. ظلم و تعدی کردن. ضدیت کردن. حسد بردن. کینه ورزیدن. شعبده به کار بردن برای خرابی دیگری. (ناظم الاطباء). رجوع به غرض شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ پَ)
تیزران. (آنندراج). چابک و تیزرو
لغت نامه دهخدا
(غِ)
جمع واژۀ غرض. (اقرب الموارد). غرضان. (اقرب الموارد). رجوع به غرض شود
لغت نامه دهخدا
(غُ)
در بینی، قسمتی است که از قصبۀ بینی از هر دو طرف به پائین کشیده می شود. (از منتهی الارب). الغرضان فی الانف، ما انحدر من قصبه من جانبیه جمیعاً. (اقرب الموارد). تجاویف دو طرف قصبهالانف. (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ غرض. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). غرضان. (اقرب الموارد) (المنجد). تقول: ’اصابنا مطر اسال زهاد الغرضان’. (اقرب الموارد). رجوع به غرض شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرض رانی
تصویر غرض رانی
غرض ورزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرض راندن
تصویر غرض راندن
غرض ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تافته (غرض دارد تافتگی دار) سود خواه آنکه غرض دارد غرض ورز غرض پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرض کردن
تصویر غرض کردن
قصد کردن، ظلم کردن تعدی کردن، کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم ران
تصویر گرم ران
تیزرو تندران گرم رو، چابک چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگ ران
تصویر رگ ران
اباض
فرهنگ واژه فارسی سره